دلنوشته هاشم صادقانی به برادرش((شهید والامقام علیرضا صادقانی))
صبح طالع شد و زمین جانی دوباره گرفت. ولی تقویم روزهای گذشته، در اندیشه زمان جاری است. باید دیروز را مرور کرد تا اذن جاری شدن در امروز حاصل شود. باید دانست در پس آن افق سرخ، چه رازهایی از حماسه و شور، جریان دارد. باید لمس کرد آنچه بر جریده مقاومت و عشق ثبت شده است!
دیروز، پر از هجوم ملخ بود و درختان در تنگنای پاییز. هزاران مرد از برکه بهار، به سمت باغ جاری شدند و با سوگند بر قداست مزرعه، با باغبان عهد بستند که بمانند و بقای باغ را رقم زنند. این شد که از دامن باغ، سرخترین باغبانها رویش گرفتند و به مشرق شهادت پیوستند.
و امروز ماییم و مزرعهای که در محضترین باران، به ما سپرده شد و ما را میراثدار شأن شکوفای خویشخواست. ماییم و رسالت پاسبانی از حریم گل سرخ. ماییم و بار صیانت از چشمه زلال عشق.
قاصدکهای شهادت، پیامبران رسالت ما، در قرن صنعت و غفلت بودهاند. و کبوتران خونین بالی که در افق مه گرفته جبههها، گم شدند، رسولان صبح به سمت بیداری، به متن رویش!...
قطرات خونی که از شهد جان شهداء بر خاک چکیده، مسئولیت ما، وارثان امانت را در عالم ثبت کرده است.
شهداء با پیشانی بندهایی از اذکار حماسه و نور، پا به میدان نهادند تا به ما پیام داده باشند که اندیشه خود را در حصار نور و معنویت محفوظ بداریم که تنها این یعنی رمز حماسه؛ یعنی راز پیروزی.
اینک بر ماست که جان را به مسلخ مجاهده و مقاومت بکشانیم.
بر ماست که غربت باغ را باور کنیم و باران را ملتمس باشیم.
بر ماست که با تمام وجود خویش، به شکوفایی اقتدا کنیم و رویش را انتظار کشیم؛ چرا که شهدا در لحظه لحظه زمان ما حضور دارند و سایبان ثانیههای زندگیاند. پس به نام آن بزرگ شاهدان عرصه حیات، برخیزیم که زمان از آن ماست و زمین ارث ما؛ که آفریدگار فرمود:
((زمین را بندگان صالح من به ارث میبرند.))
موضوعات: مناسبتی,لحظه ای با شهید, [ بازدید : 3757 ] [ امتیاز : 5 ] [ نظر شما : ]
[ دوشنبه 7 اسفند 1396 ] [ 15:07 ] [ مهندس سیدهادی مرتضوی فرد ]
[ ]