اشعار بمناسبت شهادت حضرت ثامن الحج علی ابن موسی الرضا(ع)
آمد از راه و کشیده است عبا را به سرش
وای از سینۀ سوزان و دل شعله ورش
همچو شمعی که بسوزد ز شرر آب شود
آب کرد آتش آن زهر ز پا تا به سرش
حجره اش بسکه غم انگیز و ملال آور بود
گرد غم بود که می ریخت ز دیوار و درش
گاه در زیر لبش ذکر خدا می گوید
گاه سوی در حجره ست خدایا نظرش
هم جواد آمده بالین رضا هم زهرا
هم پسر سوخته هم مادر خونین جگرش
پیش مادر نبود طاقت برخاستنش
زیر بار غم و اندوه خمیده کمرش
پسرش دست به سر دارد و مادر به کمر
او نظر می کند و خون رود از چشم ترش
دست ظلمی که زده بر رخ زهرا سیلی
پاره کرده ست کنون رشتۀ عمر پسرش
ای «مرتضوی» ز فلک پیک شهادت آمد
گشت تا گلشن سرسبز جنان همسفرش
همچو شمعی که بسوزد ز شرر آب شود
آب کرد آتش آن زهر ز پا تا به سرش
حجره اش بسکه غم انگیز و ملال آور بود
گرد غم بود که می ریخت ز دیوار و درش
گاه در زیر لبش ذکر خدا می گوید
گاه سوی در حجره ست خدایا نظرش
هم جواد آمده بالین رضا هم زهرا
هم پسر سوخته هم مادر خونین جگرش
پیش مادر نبود طاقت برخاستنش
زیر بار غم و اندوه خمیده کمرش
پسرش دست به سر دارد و مادر به کمر
او نظر می کند و خون رود از چشم ترش
دست ظلمی که زده بر رخ زهرا سیلی
پاره کرده ست کنون رشتۀ عمر پسرش
ای «مرتضوی» ز فلک پیک شهادت آمد
گشت تا گلشن سرسبز جنان همسفرش
موضوعات: مناسبتی,شهادت معصومین (ع), [ بازدید : 212 ] [ امتیاز : 5 ] [ نظر شما : ]
[ پنجشنبه 25 آبان 1396 ] [ 16:52 ] [ مهندس سیدهادی مرتضوی فرد ]
[ ]