بیاد تشنگی شهدا ی دشت کربلاو شهید علیرضا صادقانی
تشنه
بودم. لبانم چون پوست خرمای خشکیده بود. ما - مردان سپاه کوچک حسین - همه
این چنین بودیم. دیرزمانی بود که آب مشکها را بین کودکان و مادران شیرده،
تقسیم کرده بودیم. عباس بن علی در این کار از همه سبقت گرفته بود. اکنون
چشمانش بی رمق و صدایش گرفته بود. بی شک تشنگی، بیش از همه ما بر کام او
نیش می زد.
موضوعات: مذهبی,فرهنگی, [ بازدید : 164 ] [ امتیاز : 4 ] [ نظر شما : ]
[ چهارشنبه 6 ارديبهشت 1396 ] [ 9:53 ] [ مهندس سیدهادی مرتضوی فرد ]
[ ]